جدول جو
جدول جو

معنی بت پرستنده - جستجوی لغت در جدول جو

بت پرستنده(فَدَ / دِ)
پرستندۀ بت. بت پرست. که بت پرستد. شمن. صنم پرست. وثنی:
وگرنه یکی بت پرستنده مرد
نه با گنج و لشکر نه با دار وبرد.
فردوسی.
شد آن بت پرستنده فرمان پذیر
فرستاد بت را به دانای پیر.
نظامی.
- بت پرستنده، بت خدمتگزار. پرستار خوبروی. خدمتگزار ماهروی:
بتان پرستنده با تاج زر
همه نامداران زرین کمر.
فردوسی، بیحال شدن طفل خردسال از اثر گریۀ بلاانقطاع، غمناک و مضطرب و دلگیرشدن، پی در پی نفس زدن آدمی و ستور و جانوران دیگر از شدت گرما و بیحال شدن: روز سخت گرم شد و ریگ بتفت و لشکر و سواران از تشنگی بتاسیدند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
بت پرستی. عبادت اصنام. پرستش بتان:
بت پرستیدن به از مردم پرست
پند گیر و کار بند و هوش دار.
ابوسلیک گرگانی.
گر کعبه جویی بار یا بتخانه سازی سجده جا
ور بت پرستی باصفا کعبه ثناخوان آیدت.
خاقانی.
اگر جماعت چین صورت تو بت بینند
شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بت پرستیدن
تصویر بت پرستیدن
بت پرستی، پرستش بتان، عبادت اصنام
فرهنگ لغت هوشیار